-------------------------------
بوسه دررویا
فرشته ای از آسمان خرامان خرامان به زمین آمددرکنارم نشست
سرپرازآلام اندوه مرا برزانوی خویش نهاد واشک ازدیده ی خون
آلودم پاک کرده وسپس بوسه ای گرم پرازمهری ازلبانم برگرفت
ونام آن رابوسه دررویاگذاشت همان رویایی که مثل نوردرخشانی
ازستاره ای به زمین بدرخشد وبینوای دورافتاده ای راغرق درمسرت
وخوشی کند.همان رویایی که مانندانواردرخشنده ی شب های مهتاب
سایه ی تورادربرابرم جلوه می دهدوترابه آغوش پرازاشتیاق من دعوت میکند.
بوسه ی تواگربه لبان من برسداثرشگفت آوربوسه فرشته ی آسمانی را
قطعا زایل می کند مگرنه اینست لبان تو ازمن گریزانند پس بگذاردر
رویا فرشته ای به نزدم آیدومرادراشتیاق بوسیدن لبهای زیبای توبازدارد.
دیشب که نیمه های شب ازشوق دیدار تو به خواب نرفته بودم سرود
آسمانی فرشتگان بگوشم می خورد که با آوای دلنشینی می خوانند:
ای موجودات بی خبر زمینی ساکت وآرام همچنان بخوابید که عاشقی
ازذوق دیدار معشوقش بخواب نمی رود.ای انسان ناپایداروای بشر
فناناپذیر همچنان آسوده وآرام بخواب که عاشق دیوانه ی شوریده حالی
ستارگان پرازلولوآسمان رامی شماردتا سپیده بدمدواوبتواندمعشوقه ی
زیبایش راتماشاکند ای گناهکارانی که عاقبت درمیان توده ای ازخاک
به سختی خواهیدخفت درخواب غفلت سنگینی غوطه ورشویدتا
عاشق زاربتواندازروی اجسادشمابگذردوبه خانه ی معشوقه راه یابد
واورادرمیان بازوان خودبفشارد وباگرمی لبانش اورانوازش دهد.
وازخواب برانگیزدوسپس دست دردست او به جمع ما اضافه شود
وباهم پروازکنان به آن ستارگانی که درآسمان بی پایان خداوندی
نزدیک یکدیگرغرق درنوروعشق ومستی هستندبرویم ودنیای
فرومایه رابه فراموشی بسپاریم.