-
نامه ای به دوست
جمعه 4 فروردینماه سال 1385 04:35
نامه ای به دوست این نامه زمن که از تودورم خاموش چو راه بی عبورم بی تست مرا جهان فراموش در سینه ی من فغان خاموش خواهم همه باتورازگفتن درددل خسته باز گفتن صدقصه کنم زآشنایی بس گریه زتلخی جدایی از حال دلم توراخبر نیست دل از دا من شکسته تر نیست از یار جداشدن چه زشت است این بازی تلخ سرنوشت است من نایم وتومرانوایی توجان منی...
-
عشق
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 06:24
سلام دوستان عزیزم عید نوروز و به هم ی عاشقای دنیا تبریک می گم امیدوارم سال خوبی را داشته باشید. بهار صدایی به رنگ صدای تونیست به جزعشق نامی برای تونیست شب وروزتصویرزیبای تو درآیینه جزچشمهای تونیست تن جاده از رفتنت سیر شد رگ راه جزرده پای تونیست
-
انتظار
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 08:59
ببین چه می کشد دلم همیشه انتظار تو وآه می کشم توراخوشا دمی کنارتو ببین چگونه لحظه ها سیاه وسردوبی صدا عبور می کنندومن همیشه بی قرارتو شبی به خواب دیدمت الهه ی سعادتم که من نشسته ام چه خوش به زیر سایه سارتو سروده ام دوشعر شعری ازبلورونور یکی درانتظارتو یکی به افتخار تو
-
قلب آرام
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 08:57
فکر عشق آتش غم دردل مجنون زدوبسوخت یاردیرینه ببیندکه با یار چه کرد امروز قلبم آرام است وآرامش وشادی جایزین دل نگرانیهای همیشگی ام شده اند. چون تورادرخواب دیده ام. همان صورت زیباومهربان آن چشمهای درشت ویاقوت مانند که درهرنگاه آتش عشق رادروجودم شعله ور می کند. آه عزیزم برای چه نمی توانم هرشب خواب توراببینم؟ برای چه نمی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 09:46
خیال روی تودرهرطریق همره ماست نسیم موی توپیوندجان آگه ماست عزیزم گمان می کنم اشتباه کرده ای اشتباه دراجتناب ازرابطه ای صمیمی تر میان ما.یک انسان ازنظر احساسات توسط دوچیز هدایت می شود: اول منطق ودوم هم دل.هرکدام ازاین دودردوره ای مشخص زندگی راهدایت می کنند.سالهای سال فقط منطق رهنمای من بوداما اینک... به من گفتی ((عزیزم...
-
عشق
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 09:44
-------------------------------------------- تو باز نفهمیدی ازعشق چه می گویم آرام گذشتی ومن باز نرنجیدم نگاهم مثل یک مرغ مهاجر به دنبال حضورت کوچ می کرد به غیر از انتظارت قلب من راکسی این گونه بی طاقت نمی کرد هیچ کسی بادل من نیامدتابرجاده های بهاری منتظرماندم روزی یک تا شاید از آن سو توبیایی...
-
بی وفائی
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 06:50
بی وفائی خیلی سخته چیزی روکه تادیشب بود یادگاری صبح بلندبشی وببینی که دیگه دوستش نداری خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفرشه تازه فردای همون روزدوست عاشقش خبرشه خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شداون کسی که جون تو واسش گذاشتی خیلی سخته که دلی روبانگات دزدیده باشی وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی خیلی...
-
بوسه در رویا
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1384 07:10
------------------------------- بوسه دررویا فرشته ای از آسمان خرامان خرامان به زمین آمددرکنارم نشست سرپرازآلام اندوه مرا برزانوی خویش نهاد واشک ازدیده ی خون آلودم پاک کرده وسپس بوسه ای گرم پرازمهری ازلبانم برگرفت ونام آن رابوسه دررویاگذاشت همان رویایی که مثل نوردرخشانی ازستاره ای به زمین بدرخشد وبینوای دورافتاده ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 06:51
---------------------------------------------------------------------- بمان بامن که بی توصدایی خسته دربادم دراین اندوه بی پایان بمان تنها تودریادم شبیه برگ پاییزی پراز احساس دلتنگی دلت مانندیک دریازلال وصاف وبی رنگی نگاهت بی قرارکیست؟توای خاتون دریاها توای محبوب بی شبها توای زیباتر از رویا چه شبهایی که من بی تو خزان...
-
غربت
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 06:49
----------------------------------------------------------------- من اسیر غربتم اینجا فقط با غم واندوه توهمسایه ام تا هم آغوش خزان شدباغ چشم برگ برگ غنچه هاگشت زرد کاشکی می بودی ومی دیدی ای عزیز که چگونه چشمانم گریه کرد
-
از دیدارتا وصال
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1384 07:02
از دیدار تا وصال تا که چوطاووس از درم آمد یکسره گل کرد باغ امیدم زلف سیاهش شام وصال من روی چوماهش بخت سپیدم چون زدرآمدماه برآمددر به رخ غیر بستم وبستم تا نفس صبح بس گل بوسه زان لب شیرین چیدم وچیدم رام ترازرام آمدوبنشست ازمی چشمش مست شدم مست از گل لبهاش بوسه ربودم وزقدرعناش نازخریدم وه که چه شبهابا سخنش گرمدرسفر عشق...